خوش خبری
امروز سالگرد ازدواج من وباباامیر بود.اول رفتیم پارک ساعی و بلال خوردیم و کمی گشتیم و برای شام رفتیم فست فود.درست زمانی که یه لقمه بزرگ تو دهن بابایی بود برگه ازمایش بتا رو نشونش دادم که پایینش نوشته بودم بابایی سالگرد عروسیتون مبارک دیدم چشم بابایی چهارتا شد و بعد از چند ثانیه به خودش اومد و البته ما هنوز نه کادو گرفتیم نه قولشو شنیدیم و منتظر میمانیییییییم ...
نویسنده :
مامان جون
23:57